گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
- ماهنامه موعود شماره 77
حاملان گنجینه علم ربّانی- قسمت دوم








صفحه 39 از 53
جفر سفید یک تومار چرمی است که کتابهاي زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی و صحف ابراهیم، مکتوبات مقدس امامان و
اولیا پیشین، علم به حلال و حرام، علم منایا و بلایا، علم به گذشته، آینده و مصحف فاطمه(س) را دربرمیگیرد. جفر سرخ سلاحی
است که تنها امام غایب هنگام رجعت نهایی خود از آن استفاده میکند. اشاره: در مقاله حاضر، مؤلف می کوشد با تکیه بر متون
روایی شیعه متقدم (سه قرن اول هجري) تصوّر شیعیان از علم امام را به تصویر بکشد. در بخش نخست عمدتاً بر منابع علم ازلی
امامان منابع آسمانی و منابع غیبی متمرکز شد و در بخش حاضر، بیشتر به روشهاي انتقال این علم می پردازد. شاید جالبترین
اطلاعات، آخرین فرمایش و در واقع آموزشی باشد که پیامبر(ص) پس از رحلت به امام علی(ع) دادند؛ بنابر مجموعهاي مرکب از
پس از مرگ من، جسم مرا غسل بده و معطر کن و در کفن » : ده حدیث، پیامبر، اندکی پیش از رحلتشان به امام علی(ع) فرمودند
بگذار، آنگاه جسم مرا در حالت نشسته قرار بده و دست خودت را بر سینۀ من بگذار و هرآنچه را میخواهی از من بپرس و من از
در احادیث چندي پیامبر(ص) به امام علی(ع) میفرمایند که آنچه را میشنود، .« طریق خداوند به تمام سؤالاتت پاسخ خواهم گفت
پیامبر(ص) همچنین تمام آنچه را تا روز قیامت روي » : بنویسد. 1 و در حدیث پایانی این مجموعه، حضرت علی(ع) میفرمایند
است که در برخی از احادیث باطنی و « تعلیم معنوي » 2 این مسئله یک مورد نوعی از .« خواهد داد براي ایشان آشکار خواهند کرد
سرّي یافت میشود. منابع وشیوههاي انتقال علم امام. ? منابع مکتوب امامان تمام کتب آسمانی انبیاي پیشین را در اختیار دارند و به
رغم زبانهاي متعددي که آن کتابها به آنها نگاشته شده است، میتوانند آنها را بخوانند و بفهمند. 3 این، بخشی از میراث نبوت
است. امامان علاوه بر کتب انبیا، تعدادي کتب سرّي را نیز در اختیار دارند که همانند آنها آسمانی و مقدساند؛ جزئیات دراین
خصوص، بیشمار، گیج کننده و نامنظماند؛ شماري از عناوین، به یک کتاب واحد و یا بالعکس یک عنوان واحد به چند کتاب
مختلف داده شده است. مطالعۀ دقیق اطلاعات موجود در تلاش براي رسیدن به نوعی نظم و انسجام، نتایج زیر را در پی داشته است:
و یا صرفاً « الصحیفه الجامعه » ،( کتاب ) « مصحف » این کتابهاي سري ظاهراً هفت کتاب هستند: الف الصحیفه (یعنی صفحه): که
نیز خوانده میشود. این کتاب منزل که محمد(ص) املاکرده و امام علی(ع) آن را روي توماري به طول ?? ذراع نگاشت، « الجامعه »
تقسیم میشود؛ جفر سفید یک « جفر سرخ » و « جفر سفید » دربردارنده تمام دانش مربوط به حلال و حرام است. ب الجفر، که به
تومار چرمی است که کتابهاي زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی و صحف ابراهیم، مکتوبات مقدس امامان و اولیا پیشین،
علم به حلال و حرام، علم منایا و بلایا، علم به گذشته، آینده و مصحف فاطمه(س) را دربرمیگیرد. جفر سرخ سلاحی است که تنها
امام غایب هنگام رجعت نهایی خود از آن استفاده میکند. ج مصحف فاطمه(س): یا کتاب فاطمه، کتابی است که جبرئیل??
روز پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) براي فاطمه(س) آورد وپیامبر(ص) پیش از او رحلت فرمود؛ این کتاب شامل شرح وضعیت
درگذشتگان (اسلاف) محمد(ص) و آیندة اخلاف (اولاد) فاطمه(س) است. فاطمه(س) این مطالب را براي شوهرش علی(ع)
املاکرده و علی(ع) نیز آنها را نوشتهاست. د کتاب علی(ع): این عنوان، هم به نسخۀ اصلاحشدة قرآن توسط علی(ع) اشاره دارد
که به گفتۀ امامان تنها نسخه کامل قرآن است و هم به سخنان گذشتگان اشاره دارد که پیامبر(ص) براي امام علی(ع) املا کرد و
علی(ع) آنها را نگاشت. درمورد اخیر، این کتاب تا آنجا که میدانیم شامل گزارشی از تمام آن حوادثی است که تا روز قیامت
روي خواهدداد. ه کتاب کتب: این کتاب شامل فهرست تمام فرمانروایان روي زمین است. این کتاب، کتاب علی یا کتاب فاطمه
و دودمان آنهاست. ز صحیفه یا دو « شیعیان حقیقی » ، نیز نامیده میشود. و کتاب: که شامل فهرست پیروان امامان دوازدهگانه
کتاب: که در بردارندة فهرست اهل بهشت و اهل دوزخ و دودمان آنهاست. این کتاب به مؤمنانی که امامان آنها را تعلیم دادهاند و
دراین « اصحاب شمال » و « اصحاب یمین » اشاره دارد. از این روست که اصطلاحات فنیاي نظیر « هادیان ظلمت » دشمنان و پیروان
کتاب یافت میشود. 4. منابع شفاهی منابع شفاهی، شامل تعلیمی است که هر امامی از سلف خود دریافت میکند. این تعلیم از امام
صفحه 40 از 53
علی(ع) آغاز گردیده که ایشان نیز آن را از پیامبر(ص) دریافت کردهاند. تمام احادیثی که توسط یک امام زیرنظر پدرش،
پدربزرگش یا اجدادش روایت شدهاست، این تعلیم را تشکیل میدهد و طبیعی است که حتی یک فصل هم به این موضوع
اختصاص نیافتهاست. با وجود این، دو اشارة کوتاه به این تعلیم شدهاست؛ یکی عبارتی است که همواره توسط امامان تکرار
4 میدانیم .« پیامبر(ص) هزار باب (یا هزار گفتار یا هزارکلمه) را به علی(ع) آموخت که هریک از آنها هزار باب دارد » : شدهاست
که علی(ع) نخستین امام بوده و آنچه درباره علم او گفته میشود به همۀ امامان مربوط میشود. درحدیث دو انار (رمانتین)
آمدهاست که جبرئیل از درخت اناري در بهشت، دو انار براي پیامبر آورد، ایشان یکی از آن دو را خوردند و دیگري را به دو نیم
اي برادر من! میدانی این دو انار ازکجا آمدهاست؟ اولین » : کردند، نیمی از آن را خورده و نیمه دوم را به علی ع) دادند و فرمودند
هیچ چیز » : امام باقر(ع) هنگام روایت این حدیث میافزایند .« آنها نبوت بود و دومین انار علمی بود که تو را در آن سهیم گردانیدم
« میراث » شیوههاي انتقال علوم علم ازلی همان «. نبود که خدا به محمد(ص) بیاموزد و به او نگوید که آن را به علی(ع) نیز بیاموزد
و یا میراث نبوت نامیده میشود. در دودمان معنوي (روحانی) معصومین(ع) به نامهایی نظیر آدم، اخنوخ، « میراث انبیا » است که
نوح، ابراهیم، موسی و عیسی اشاره شدهاست. هریک از این انبیا امامان را تعلیم میدهند. همین اسامی در احادیث مربوط به میراث
علم ازلی به چشم میخورد؛ اسامی انبیاي مذکور، البته بدون ذکر امامان آنها، در دودمان طبیعی معصومین(ع) نیز وجوددارند و از
نظر ما این دو دودمان هریک به ترتیب، جوانب باطنی و ظاهري انتقال نور امامت/ نبوت را برمینمایند. لذا امامان شیعه به همراه
پیامبران بزرگ درامتیاز برخورداري از نور ازلی ظاهر و باطن شریکند؛ نوري که جوهرة اصلی آن، همان علم ازلی است. این علم
توسط وجودهاي پیشین « موجودات پاك » و « اشباح » پیش از آفرینش جهان مادي وجود داشتهاست و به خاطر این علم است که
معصومین(ع) تعلیم یافتهاند. از زمان آفرینش این جهان، درنتیجه انتقال نور امامت/ نبوت، این علم از آدم گرفته تا سلسله انبیا و
اوصیا تا منبع اصلی آنها [=معصومین(ع)] انتقال یافتهاست. این علم همچون میراث، از امامی به امام دیگر انتقال مییابد؛ امام
این علم، میراث است، هیچ عالمی [=امام] ازمیان ما تا زمانی که این علم را به خلف خود انتقال نداده از دنیا » : محمدباقر(ع) فرمود
5 لذا این علم تا پایان زمان به خاطر غیبت آخرین امام باقی خواهد ماند. از این روست که امامان گنجینههاي خدا روي «. نمیرود
زمین خوانده میشوند 6 گفته میشود که سینه (صدر) آنها، گنجینه علم الهی است. گفته شده است که هر امامی پیش از اینکه از
دنیا برود یکی از دستانش را روي سینهاش مینهد و دست دیگر خود را روي سینۀ امام بعد از خود (قرار میدهد) و بدینگونه علم
او به امام بعدي منتقل میگردد. 7 همچنین ممکن است امام بعدي (خلف) دست خود را روي سینۀ امام پیشین (سلف) بگذارد و
علم او را دریافت کند. البته مراد از علم، در اینجا علم نظري یا فکري نیست؛ علم امام، بخش مکمّل وجود اوست؛ این علم به لحاظ
درون بدن، همانند انتقال دهندههایی « مایعات » . وجودي، ذاتی امام است و اعضاي فیزیکی و جسمانی امام در انتقال آن نقش دارند
هستند که میتوانند تأثیرات معنوي را انتقال دهند. پیشتر دیدیم که نور نبوت / امامت میتواند از طریق مایع نطفه انتقال یابد.
همچنین درست است که در پارهاي از احادیث که مستقیم یا غیرمستقیم به علم امامان مربوط است، اشارات پنهانی نشان میدهد که
پیامبر و امامان، علم خود را از طریق وارد کردن آب دهان یا عرق خود به بدن (امام) دیگر از راه منفذهاي پوست، دهان یا چشمان
علم را میآموخت، هر دو عرق میریختند و عرق هر یک، « هزار باب » ( او به او انتقال میدادهاند. هنگامی که پیامبر(ص) به علی(ع
دیگري را فرا میگرفت. 8 در روایت دیگري آمده است: پیامبر(ص) به منظور انتصاب علی (به عنوان جانشین خود) آب دهان خود
را در دهان علی(ع) قرار دادند و دست خود را از روي سینه ایشان عبور دادند. علی(ع) پیش از رسیدن به خلافت، دستار، لباس و
اي مردم! تا در میان شما » : کفش پیامبر(ص) را پوشید، شمشیر او را به دست گرفت و حکومت خود را با این بیانات آغاز نمود
هستم از من سؤال کنید سبد علم اینجاست! از من سؤال کنید، که من دارنده علم اولین و آخرین (یا علم دورانهاي قدیم و جدید)
9 همچنین شماري از احادیث وجود دارند که در آنها آمده است که امام زبان خود را در دهان نوزاد پسر خود (=امام .« هستم
صفحه 41 از 53
بعدي) قرار میدهد و او مشتاقانه شروع به مکیدن زبان پدرش میکند و یا پدر از روي جسم (بدن) نوزاد خود عبور میکند. ادامه
دارد... محمدعلی امیرمعزي ترجمه علیرضا رضایت ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. بصائرالدرجات، ص 287 ، شمارههاي
2. همان ش؛ ?? اصول کافی، کتاب الحجه باب نهی عن الاشراف علی قبرالنبی، ج ?،ص، ??? ش] ).???? [= ? ? ،? ،? ،? ،? .
3. بصائر الدرجات، بخش، ? فصل، ?? ص؛ ?? بخش، ? فصل، ??? صص؛ ??? ?? بخش، ?فصل، ?? صص؛ ??? ?? و
بخش، ? فصل، ?? صص ؛ ??? ?? کلینی اصول، باب ان الائمه و رثوا علم النبی و جمیع الکتب الانبیا، ج، ? صص؛??? ?
باب ان الائمه عندهم جمیع الکتب التی نزلت من عندالله و انهم یعرفونها علی اختلاف السنتها، ج، ? صص ؛ ?? ?? ابن عیاش
جوهري، مقتضب الاثر صص. ? ?? 4. بصائر الدرجات، بخش، ? باب، ?? صص. ????? براي تنزیل و تأویل بنگرید بههانري
ذیل واژه، بخش، ?باب، ?صص؛????? ،En islam iranian و ،Histoire de la philosophie islamique ، کربن
ابنبابویه، خصال، ج، ?صص ??? به بعد. 5. بصائر الدرجات، بخش، ?باب، ?صص. ????? 6. بصائر الدرجات، بخش،?
فصل، ?صص. ????? 7. مقایسه کنید با کلینی، روضه کافی، ج، ? ص ??? و ج، ?ص؛ ?? ابن بابویه، معانی الاخبار، صص
. ???? 8. بصائر الدرجات، بخش، ? فصل، ? ص، ??? ش. ? 9. ابن بابویه، امالی، مجلس، ?? ص، ??? ش.?
معرفی کتاب
غیبت امام عصر(ع) نویسنده: آیتالله محمد خادمی شیرازي ناشر: مؤسسه انتشارات رسالت کتاب حاضر، اثر مرحوم آیتالله خادمی
شیرازي است. در میان مسائل مهدویت، مسئله غیبت، از اهمیت خاصی برخوردار است، و از همین رو کتاب ارزشمند کمالالدین به
فرمان امام عصر(ع) به این موضوع اختصاص یافته، همچنین در دیگر کتابهایی که راجع به شناخت آن حضرت(ع) نوشته شده،
بخش مهمی را به این موضوع پرداختهاند. مطالب این اثر، به دو بخش تقسیم میشود که عبارتند از: غیبت و جانشینی، مسئله غیبت
از دیدگاه آیات و روایات. در بخش نخست، مطالبی پیرامون: چگونگی غیبت، و نواب حضرت در دوران غیبت صغرا؛ و در بخش
دوم غیبت در قرآن کریم و روایات چهارده معصوم(ع) بررسی شده است. صفات و خصال حضرت مهدي(ع) نویسنده: احمد سیاح
ناشر: موعود عصر(عج) این کتاب، هشتمین اثر از کتب چهل حدیث از مجموعۀ معارف مهدوي است که از زبان ائمه دین(ع)،
صفات و خصال نیکو و کامل حضرت مهدي(ع) را بیان میکند. بیشک این معرفی جز از منظر ائمه معصومین(ع)، قابل توصیف
نیست. امید میرود این اثر مقبول طبع حضرتش واقع شود و عموم خوانندگان و به ویژه جوانان را در کشف پارهاي از حقایق و
معارف ناب مهدوي یاري دهد. إنشاءالله در این اثر میخوانیم: فرمودة پروردگار در شب معراج، مناجات حضرت صاحبالامر(ع)،
زندگی آن حضرت، گزیدهاي از آیات قرآن کریم دربارة حضرت مهدي(ع)، روایات و... . میهمان یار (داستان تشرف پسر مهزیار)
نویسنده و ناشر: مؤسسۀ فرهنگی دارالهدي داستان تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازي از تشرفاتی است که آثار صدق بسیار
دارد و نکات و لطایف بیشمار، که خواننده را به آن محبوب عالم سوق میدهد. مؤسسۀ فرهنگی دارالهدي، اقدام به تحقیق، چاپ
و نشر تشرفاتی نموده که آثار صدق از آنها بیشتر مشهود است؛ تا قواعد و ملاك تشرف، آسانتر در اختیار دوستان امام زمان(ع)
قرار گیرد و هر خواب و خیالی نتواند مسئله تشرفات محضر آن حضرت(ع) را لوث نموده، از درجۀ اعتبار ساقط کند. از جملۀ این
021 ) تماس حاصل )66956167- تشرفات انتشار یافته میهمان یار است. علاقمندان این اثر میتوانند جهت تهیۀ آن با شمارة 8
نمایند. امام مهدي(ع)؛ از ولادت تا ظهور نویسنده: سید محمد کاظم قزوینی مترجم: دکتر حسین فریدونی ناشر: نشر آفاق کتاب
حاضر، اثر نویسندة گرانقدر مرحوم آیتالله سیّد محمّد کاظم قزوینی است. نویسنده، در گذر زمان، پس از مشاهدة حملات
فراوانی که نسبت به اعتقاد مهدویت، به منظور سست نمودن و از بین بردن آن صورت میگیرد، و همچنین پس از ملاحظۀ اهتمام
عالمان اهل سنت به این عقیده و تألیف آثاري در این باره، به علاوه پرسشهاي فراوان گروههاي مختلف مردم دربارة امام
صفحه 42 از 53
مهدي(ع) و اندك بودن تعداد کتابهاي موجود در این موضوع به نگارش این اثر همّت میگمارد. این اثر، در بردارندة عناوین
زیر است: امام زمان(ع) کیست، نام و نسب حضرت(ع)، بشارتهاي قرآن و روایات، آیا امام مهدي(ع) به دنیا آمده است؟ چگونه
امام(ع) از دیدهها نهان شدند؟ پنهانی کوتاه مدت، نایبان چهارگانه، چه کسانی در غیبت کوتاه امام(ع) را دیدند؟، پنهانی بلند
مدت، چگونه تا امروز عمر کرده است؟، هنگام ظهور، اوصاف و علائم حضرت(ع)، نشانههاي ظهور، مدعیان دروغین، چگونگی و
محل ظهور، چگونگی تسلیم شدن قدرتها، چگونگی حکومت به هنگام ظهور، جامعه در عصر ظهور، مدعیان دروغین، چگونگی
و محل ظهور، چگونگی تسلیم شدن قدرتها، چگونگی حکومت به هنگام ظهور، جامعه در عصر ظهور، شمار سالهاي زمامداري،
پایان زندگی حضرت(ع)، پس از آن حضرت(ع) و ...
میهمان ماه
کامران شرفشاهی کامران شرفشاهی در دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1340 در تهران به دنیا آمد. و تحصیلات خود را تا اخذ درجۀ
کارشناسی در رشته ارتباطات در همین شهر سپري کرد. وي همکارياش را با مطبوعات، از دهۀ 60 با چاپ اشعار و مقالات خود
آغاز کرد و در سمتهاي گوناگونی مانند سردبیر، مدیر اجرایی، دبیر سرویس ادب و هنر، در معتبرترین و کثیرالانتشارترین نشریات
کشور به کار مشغول بوده است. شرفشاهی علاوه بر همکاري با صدا و سیما تاکنون مدیریت و دبیري کنگرهها و جشنوارههاي
متعدد فرهنگی و هنري را بر عهده داشته است. او هم اکنون به عنوان مسئول کتابخانه و فعالیتهاي ادبی فرهنگسراي بهمن به کار
اشتغال دارد و پیش از این نیز به عنوان معاون فرهنگی در فرهنگسراي اقوام و ... از کتابهاي چاپ شدهاش او میتوان به این آثار
اشاره نمود: حماسۀ جاودان، آبروي آب، به پیشواز سپیده، گزیدة اشعار (نشر نیستان 15 )، سایۀ سیاه سقوط، دسترنج ( 2 جلد)،
ضیافت نور، رسول مهر، خُمخانۀ عشق، آینههاي بیقرار و ... یا مقلبالقلوب باز میرسد بهار و ما با شگفتن شکوفهها شکفته
میشویم آفتاب زندگی میدمد و ما همچون رود راهی دیار تازهاي ز عطر و نور میشویم ?. جنگ نابرابريست بین ما و زندگی
بی توکل و امید مثل ساقههاي تُرد زود پیر و خسته میشویم، شکسته میشویم ?. یا مقلبالقلوب... آشتی با عدالت میآیی و جهان
زیر پاي تو سبز میشود چشمهاي کابوس زده به شوق پابوسات در انتهاي هستی که ابتداي دوبارة توست... آنگاه که واژهها
دوباره معنا میشوند و جهان به عطر نرگس دوباره با عدالت آشتی میکند و دوباره...
سخن و خنده پیامبر(ص)
روزي مرد بیابان نشینی خدمت پیامبر(ص) رسید در حالی که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض میکرد. آن مرد
خواست چیزي بپرسد. اصحاب گفتند: اي مرد، چیزي نگو که ما او را دگرگون میبینیم، گفت: مرا واگذارید به خدایی که او را به
حقّ، پیامبر قرار داده است، تا او لبخند نزند دست بر نمیدارم. آنگاه عرض کرد: یا رسول الله! شنیده ام که دجال در حالی که مردم
از گرسنگی مردهاند، براي آنها آبگوشت میآورد. پیامبر خدا(ص) از همه مردم گشاده زبان تر 1 و شیرین سخنتر بود و خود
آن حضرت کمحرف و نرم گفتار بود و در .« من فصیحترین عربم 2 و اهل بهشت به زبان محمّد(ص) سخن میگویند » : میفرمود
وقت گفتن، سخن بیهوده نمیگفت و سخنش مانند جواهر به رشته کشیده بود. 3 گفتهاند: مانند حرف زدن شما تند حرف نمیزد،
سخنش آرام و منظم بود در حالی که شما پراکنده سخن میگویید. سخن پیامبر(ص) از سخن همه مردم موجزتر بود و جبرئیل
سخن موجز بر او نازل میکرد و هر چه میخواست در کلام موجز جمع میکرد و به کلمات جامع تکلم میفرمود؛ نه زیاد و نه کم،
سخنانی در پی هم و مرتبط. بین دو جمله توقفی داشت تا شنونده بفهمد و درك کند و صدایش رسا و از همۀ مردم، خوشنواتر
بود. 4 بیشتر سکوت میکرد و جز به هنگام نیاز، سخن نمیگفت. 5 حرف ناروا نمیزد و در وقت خشم و خشنودي، جز سخن دل بر
صفحه 43 از 53
زبان نمیآورد. 6 و از کسی که سخن ناپسند میگفت، روي برمیگرداند. 7 اگر مطلب ناپسندي را ناگزیر بود بگوید، آن را در
قالب کنایه میفرمود. 8 و چون ساکت میشد همنشینانش سخن میگفتند و کسی در خدمت آن حضرت مشاجره نمیکرد 9 و از
روي حقیقت و خیرخواهی نصیحت میفرمود، 10 و میگفت: قسمتی از قرآن را با قسمت دیگر مخلوط نکنید؛ زیرا قرآن به چند
گونه نازل شده است. 11 پیامبر(ص) به روي اصحابش بیش از همه تبسم داشت و میخندید و به گفتۀ آنان، به دیدة اصحاب
مینگریست و با آنها معاشرت داشت 12 و چه بسیار اتفاق میافتاد که آنقدر میخندید تا دندانهاي آسیایش دیده میشد. 13 ولی
خندة اصحاب در خدمت ایشان به پیروي از آن حضرت و براي احترام او، تبسم بود. 14 روزي مرد بیابان نشینی خدمت پیامبر(ص)
رسید در حالی که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض میکرد. آن مرد خواست چیزي بپرسد. اصحاب گفتند: اي مرد،
چیزي نگو که ما او را دگرگون میبینیم، گفت: مرا واگذارید به خدایی که او را به حقّ، پیامبر قرار داده است، تا او لبخند نزند
دست بر نمیدارم. آنگاه عرض کرد: یا رسول الله! شنیده ام که دجال در حالی که مردم از گرسنگی مردهاند، براي آنها آبگوشت
میآورد. پدر و مادرم فدایت، آیا شما صلاح میدانید من از آبگوشت او به دلیل حفظ آبرو و پاکی پرهیز کنم تا از لاغري بمیرم یا
از آن بخورم تا فربه شوم؛ آنگاه به خدا ایمان آورم و او را انکار کنم؟ میگویند: رسول خدا(ص) به قدري خندید که دندانهاي
آسیایش نمایان شد. سپس فرمود: نه، خداوند با آنچه مؤ منان را بینیاز میسازد، تو را نیز بینیاز میکند. 15 گویند: پیامبر(ص) از
همه مردم لبخندش بیشتر و خوشخوتر بود مگر آیۀ قرآنی نازل میشد و به یاد قیامت میافتاد و یا مشغول موعظه میشد. و چون
مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود و اگر موعظه میکرد به حقیقت موعظه میکرد و جز براي خدا خشمگین نمیشد،
و در این حال چیزي جلوي خشم او را نمیگرفت. در تمام کارهایش همینطور بود. و هرگاه مشکلی پیش میآمد، حلّ آن را به
خدا واگذار میکرد، و از نیرو و توان خود تبرّي، و از خداوند هدایت میطلبید و میگفت: بارخدایا، حق را چنانکه حق است، به
من بنماي تا از آن پیروي کنم، و منکر را به من بنماي و اجتناب از آن را روزيام فرما. و مرا از مشتبه شدن آن دو و پیروي هواي
نفسام بدون هدایتت برحذر دار. و هواي نفسم را در مسیر بندگیات قرار ده و در مواقع اختلاف، مرا با نظر خودت به سوي حق
سوق ده؛ به راستی که تو هر که را بخواهی به راه مستقیم هدایت مینمایی. 16 ملا حسین فیض کاشانی ماهنامه موعود شماره 86
پینوشتها ?: برگرفته از کتاب المحجۀ البیضاء فی تهذیب الاحیاء 1. عراقی گوید: این حدیث را ابوالحسن بن ضحاك در کتاب
الشمائل و ابن جوز در الوفاء به اسناد ضعیف از قول بریده نقل کرده اند که: رسول خدا(ص) فصیحترین عرب بود، سخنی را
میگفت و آنها نمیفهمیدند، آن حضرت توضیح میداد و آنان را مطلع میساخت. 2. قاري، مولی علی، موضوعات الکبیر، ص
3. درالمنثور، ج، ? ص. ? 4. مستدرك حاکم، ج، ? ص. ? 5. صحیح بخاري، ج، ? ص. ??? 6. صدوق، العمانی الاخبار، ص .40
7. به سند این حدیث برخورد نکردم اما حدیثی به این مضمون از مسلم خواهد آمد. 8. این حدیث را ترمذي در الشمائل از ?? .
قول هند بن ابی نقل کرده است. 9. حاکم، المستدرك، ج، ? ص. ??? 10 . این حدیث را ترمذي ضمن حدیثی طولانی آورده
است. 11 . حدیثی را بخاري در کتاب الطلاق از صحیح خود، ج، ? ص ?? نقل کرده است که پیامبر(ص)در مورد همسر رفاعه
قرطنی فرمود: نه، مگر اینکه تو حلاوت او را بچشی و او حلاوت تو را کنایه از همبستر شدن زن و شوهر. 12 . این حدیث را ترمذي
در الشمائل نقل کرده است. 13 . مسلم در ج، ? ص ?? از قول جابر نقل کرده است که پیامبر(ص)وقت سخنرانی چشمانش قرمز و
صدایش به قدري بلند میشد که گویی فرمانده به سپاه هشدار میدهد. میفرمود: صبح و شامتان... 14 . این حدیث را طبرانی از
حدیث عبداللّه بن عمر با سندي حسن نقل کرده است. که قرآن نازل نشده تا شما قسمتی را با قسمتی مخلوط کنید. و در روایتی آیا
چنین دستوري دارید که قسمتی از کتاب خدا را با قسمتی در آمیزید. 15 . در الشمائل ترمذي در حدیثی از علی(ع) نقل شده: از
آنچه آنها میخندیدند، میخندید و از آنچه تعجب میکردند، تعجب میکرد و مسلم در ج، ? ص ?? از قول جابر بن سمره آورده
است: آنها حرفهاي جاهلیت را میزدند و میخندیدند ولی او تبسم میکرد. 16 . این حدیث را ترمذي در الشمائل نقل کرده است.
صفحه 44 از 53
مردان بی ادعا
اصطلاحی عرفانی است که در چهار معنا به کار رفته: 1. به انسانهایی اطلاق میشود که از چشمان مردمان پنهان « رجال الغیب »
هستند، 2. مردانی از جنیان مؤمن و صالح، 3. گروهی که علم و رزق خود را از طریق محسوس و عادي کسب نمیکنند بلکه روزي
و علم را از غیب میگیرند، 4. کسانی که زیر مجموعه انبیا و اولیاي الهی، و در زمان ما زیر مجموعۀ حضرت ولی الله الاعظم،
تأکید دارد که آنها در هر دوره، ده نفر هستند. ویژگیهاي رجال « ابن عربی » . امامزمان(ع) هستند و به دستور ایشان رفتار میکنند
الغیب برخی از صفات آنها بدین شرح است: 1. اهل خشوعاند و آهسته سخن میگویند، زیرا در همه حالات تجلی رحمان بر آنها
2. از چشم مردمان پنهان هستند و تنها غلبه دارد: صداها در مقابل خداي رحمان خاشع میگردد و جز صدایی آهسته نمیشنوي. 1
حضرت حق است که آنها را میشناسد. او شاهد آنهاست و زیر زمین و آسمان از نگاه و شناخت دیگران نهانند. 3. فقط خداي
بندگان خداي رحمان کسانیاند که روي زمین به نرمی گام » : سبحان را میخوانند. 4. مصداق این آیۀ شریفه هستند که میفرماید
5. روش آنها حیاء است، به حدي که از 2.« برمیدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند با ملایمت پاسخ میدهند
کسی که در هنگام سخن، صدایش بلند میشود و رگ گردنش از غضب باد میکند، تعجب میکنند. دلیل این تعجب این است
که حال جذبه چنان بر آنها غلبه دارد که تصور میکنند که این تجلی که موجب خشوع و حیا میشود براي همگان حاصل است.
اي مؤمنان، » : آنها وقتی میبینند که قرآن دستور صریح داده است که صداي خود را نزد پیامبر اکرم(ص) بالا نبرید و فرموده
صدایتان را بلندتر از صداي پیامبر مکنید و همچنانکه گروهی از شما با گروهی دیگر بلند سخن میگویید، با او با صداي بلند
3 وقتی چنین است که ما از بالا بردن صداي خود بر صداي پیامبر .« سخن مگویید، مبادا بی آنکه بدانید کردههایتان تباه شود
اکرم(ص) نهی شدهایم و این موجب تباهی کردار ما میشود، در حالی که آن حضرت پیامبر خدا و مبلغ دستورات الهی است،
پایین آوردن صدا در هنگام شنیدن قرآن و خواندن دعا از تأکید بیشتري برخوردار است. این مقام رجال الغیب است که عالم را
محضر خداوند میدانند و همواره صدایشان آهسته است و ادب و خشوع را محضر الهی رعایت میکنند. زیرا آنها به این آیۀ قرآن
4 آن کس که میداند که همواره در منظر و مأواي الهی است جز حیاء و خشوع و .« مگر ندانسته که خدا میبیند » ایمان دارند که
. سخن بر اساس آداب چه رفتاري دارد؟ و رجال الغیب در نهایت حیاء و خشوع و رعایت آداب و سخن گفتن بسنده هستند. 6
رجال الغیب در مقابل رجال الظاهر قرار دارند. رجال الظاهر، مردان الهی هستند که کمر به امر الهی بستهاند و در ظاهر و باطن به
خدا دعوت میکنند. رجال الغیب نیز دو ظهور دارند: الف) مردان الهی که در عالم ارواح سیر میکنند و فقط براي خداوند متعال
ظاهرند و فقط خداوند متعال و امام کامل آنها را میشناسند. آنها از دیدگان مخلوقات پنهان هستند. ب) مردان الهی که در عالم
شهادت جولان میدهند و در عالم اعلی ظاهرند. پس در مجموع رجال غیب ظهور دارند، اما از عامه مردم پنهانند. 7. رجال الغیب
به دلیل اینکه مستقیماً حقایق را شهود میکنند، بدون اینکه دچار اشتباه شوند، معانی و حقیقت آن را ادراك میکنند. آنها صاحب
کشف هستند و هر صاحب کشفی نیز از آنها استفاده میکند و رجال الغیب هستند که اخبار اصحاب کشف و مؤمنان خالص را در
جهان منتشر میکنند و احوال آنها را به جماعتی که اهلیتش را دارند میشناسانند. به این دلیل آنها به منزله وزرا و مأموران امام
زمان(ع) هستند که به رفع حوائج معنوي و الهی مردم قیام میکنند، اما نه به گونهاي که شناخته شوند و دیگران آنها را بشناسند. 5
سیر آنها در جهان نیز به همین منظور است تا چه دستوري رسد و چه مأموریتی بر دوش داشته باشند. آنها خود را دربست در اختیار
فرامین الهی قرار دادهاند تا چه دستور داده شود و چه سیري براي آنها معین شود. روشن است که این افراد و روش زندگانی و سیر
زمانی آنها براي ما مکشوف نیست و بلکه در نهایت پوشیدگی است و آنها هیچگاه ادعا نمیکنند که رجال الغیب هستند بلکه هیچ
ادعایی ندارند که در حدیث قدسی آمده است: دوستان من زیر جبۀ من هستند و به جز من کسی آنها را نمیشناسد. 6 و اگر کسی
صفحه 45 از 53
.2 . ادعا داشته باشد که جزء رجال الغیب است همین ادعا نشانۀ دروغ بودن مدّعاي اوست. پینوشتها: 1. سورة طه( 20 )؛ آیۀ 108
5. براي پاسخ به این پرسش از فتوحات المکیه 4. سورة علق( 96 )، آیۀ 14 . 3. سورة حجرات ( 49 )، آیۀ 2 . سورة فرقان ( 25 )؛ آیۀ 63
ابن عربی، ج 2، صص 11 12 و ج 3، صص 331 328 استفاده شده است. 6. حاجی سبزواري، ملاهادي، حدیث قدسی، شرح
. الاسماءالحسنی، ج 3، ص 4
حکایت دیدار
علی بن مهزیار نقل میکند: من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام
زمان(ع) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و
تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوي؟ گفتم:
نه، امسال گرفتاريهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. سالهاي آغاز غیبت حضرت ولیعصر(ع) براي محبان و دوستداران آن
حضرت بسیار سخت و مشکل میگذشت؛ آنها نمیتوانستند باور کنند که امامشان زنده باشند ولی غائب و دور از دسترس مردم.
اما هر چه زمان بیشتر گذشت، مؤمنانِ به وجود مقدس آن حضرت، کم کم به دوري و غیبت امام عادت کردند، به گونهاي که
گویا غیبت ظاهري آن حضرت از بین مردم باعث شده که آن حضرت از فکر مردم غائب شوند و کمتر کسی به یاد آن حضرت
باشد. همچون مادري که فرزند عزیزش مفقود شده، تا مدتی بیتابی میکند، باورش نمیشود و مرتب به مکانهاي مختلفی که
احتمال میدهد میرود، تا وقتی که کم کم به دوري فرزندش عادت کرده، و از پیدا کردن مأیوس او میشود، آرامش پیدا میکند،
و اندك اندك به حدّي میرسد که گویا او را فراموش کرده است. در زمانی که امام زمان(ع) غائب شدند، گرچه شیعیان در همه
مسائل زندگی موظف به رجوع به مجتهد جامعالشرائط بودند، لکن بعضی در پی دیدار با آن حضرت تلاش و جدیت فراوان
داشتند و برخی هم موفق به دیدار میشدند. از جمله این افراد، علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازي است که قبر شریفش در اهواز
زیارتگاه عموم مردم است، و داراي بقعه و بارگاه میباشد. داستان تشرف او را شیخ طوسی در کتاب الغیبۀ و شیخ صدوق در کتاب
کمال الدین و تمام النعمۀ باب 43 و مرحوم محدث کبیر علامه سید هاشم بحرانی در کتاب تبصرة الولیّ فی من رأي القائم
المهدي(ع) در سه موضع از کتاب (دیدار 35 و 38 و 46 ) و نیز دلبري در کتاب دلائل الامامۀ (ص 298 ) با سندهاي اسناد مختلف
ذکر کردهاند. بنده سعی میکنم با رعایت اختصار، از بین مطالب گفته شده، آنچه را بیشتر براي ما مفید است نقل کنم. و ظاهراً
نقلهاي متعدد همه حاکی از یک ملاقات است که یار ادیان به گونههاي مختلف نقل کردهاند و یا خود علی بن مهزیار براي افراد
مختلف، گوشههایی از این ملاقات و کیفیت دیدار را گفته است. علی بن مهزیار نقل میکند: من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام
مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(ع) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به
اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به
من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوي؟ گفتم: نه، امسال گرفتاريهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. شبی در عالم
خواب شنیدم کسی میگوید: اي علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی. آن شب را هر طور بود به
صبح آوردم، و با امیدي مهیاي سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیدهام چیزي نگفتم. شب
و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم.
چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکري(ع) جویا شدم، اثري از آنها نیافتم و خبري نگرفتم. در آنجا نیز
پیوسته در این باره فکر میکردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم. پس به سرزمین حجفه رسیدم و یک روز در آنجا ماندم.
در مسجد جحفه نماز گزاردم، سپس صورت به خاك نهاده و براي تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال
صفحه 46 از 53
دعا و تضرع فراوان کردم. آنگاه به سمت عسفان و از آنجا به مکه رفتم و چند روزي در آنجا ماندم و به طواف خانۀ خدا و
اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم. پس از اعمال حج، دائماً در گوشۀ مسجدالحرام تنها مینشستم و فکر میکردم. گاهی با خودم
میگفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیدهام. شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به
آرامی راه میرود و در اطراف خانه خدا طواف میکند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من شد، پرسید از
مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را میشناسی؟ گفتم: خدا او را
رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شبها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند مینالید و اشکش پیوسته
جاري بود. آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را میشناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: اي ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند.
علامتی را که میان تو و امام حسن عسکري(ع) بود چه کردي؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در
جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداري کند و دیدگانش پر از اشک شد و زار زار گریست، به
طوريکه لباسهایش از سیلاب اشک تر شد. آنگاه فرمود: اي پسر مهزیار خداوند به تو اذن میدهد، خداوند به تو اذن میدهد. به
محل اقامت خود برگرد، و با رفقایت خداحافظی کن، و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی
دید. من با خوشحالی فوق العادهاي به منزل رفتم، و وسائل سفر را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نمودم و گفتم برایم کاري پیش
آمده. که باید چند روزي به جایی بروم. پس چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم و جهاز آن را محکم بستم و لوازم خود را بار
کردم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا میزند: اي ابوالحسن! نزد من
بیا. وقتی نزدیک وي رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم.
سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به
من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وي حرکت نمودم تا آنکه قلّۀ کوه طائف پیدا شد. هوا قدري روشن شده بود.
پرسید آیا چیزي میبینی؟ گفتم: آري تل ریگی میبینم که خیمهاي بر بالاي آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده
است! گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد. سپس گفت: بیا برویم.
وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شود که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع میگردند. گفتم شترها را چه بکنیم؟
گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (ص) است. کسی جز افراد با ایمان بدینجا راه نمییابد، و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون
نمیرود. پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا
جز سلامتی چیزي نیست. بشارت باد به تو، اذن دخول صادر شد. وقتی وارد شده چشمم به جمال آقا افتاد، سلام کرده با شتاب به
سویش رفته و خود را به دست و پاي ایشان انداختم و صورت و دست و پاي آن حضرت را بوسیدم. دیدم حضرت(ع) بر جایی
نشستهاند، قدشان مانند چوبۀ درخت بان بود و پارچهاي بر روي لباس پوشیده که قسمتی از آن را روي دوش مبارك انداختهاند.
اندامشان در لطافت مانند گل بابوبه و رنگ مبارکشان گندمگون و در سرخی همچون گل ارغوانی است، ولی در عین حال چندان
سرخ نبود. قطراتی از عرق مثل شبنم بر آن نشسته بود، پاکیزه و پاك سرشت و نه بسیار بلندقد و نه چندان کوتاه بود. بلکه متوسط
القامۀ، سر مبارکشان گرد، پیشانی گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینی کشیده و میان برآمده، صورت کم گوشت، و بر گونه
راستشان خالی مانند پاره مشکی بر روي عنبر کوبیده شده بود. وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم. فرمودند: اي
ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدي؟ عرض کردم: آقاي من! تاکنون کسی را نیافته بودم
که دلیل و راهنماي من به سوي شما باشد. فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارك را به روي زمین
کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره
کردید، و رابطۀ خویشاوندي را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذري دارید؟ گفتم: توبه، توبه، عذر
صفحه 47 از 53
میخواهم. ببخشید، نادیده بگیرید. سپس فرمودند: اي پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما براي بعضی دیگر استغفار میکنید،
تمام کسانی که بر روي زمین هستند، نابود میشدند به جز خواص شیعه؛ همانهایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است. سپس مرا
مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند. عرض کردم: آقا چرا شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده است؟ فرمودند:
پسر مهزیار، پدرم ابومحمد(ع) از من پیمان گرفته... و به من امر فرموده که جز در کوههاي سخت و بیابانهاي هموار نمانم. به
خدا قسم، مولاي شما امام حسن عسکري(ع) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود. و اکنون من در تقیه به سر
میبرم تا روزي که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم. عرض کردم: آقا چه وقت قیام میفرمایید؟ فرمودند: موقعی که راه حج را
بر روي شما بستند و خورشید و ماه در یک جا جمع شدند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآمدند. عرض کردم: یابن
رسولالله این کجا خواهد بود؟ فرمودند: در فلان سال، دابۀالارض، در بین صفا و مروه قیام کند در حالیکه عصاي موسی و انگشتر
سلیمان با او باشد و مردم را به سوي شرّ سوق دهد... به سوي کوفه میآیم و مسجد آن را ویران میکنم و طبق ساختمان اول، آن را
بنا میکنم و ساختمانهایی را که ستمگران ساختهاند خراب مینمایم. و به همراه مردم حجّ اسلامی را انجام میدهم و به مدینه
میروم، حجره (اطاق خاص حضرت رسول(ص)) را خراب کرده، آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند، بیرون میآورم و دستور
میدهم آنها را با بدنهاي تازه به کنار بقیع بیاورند. به دو شاخۀ خشکیده امر میکنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیلۀ آن دو
آزمایش میشوند، امّا سختتر از آزمایش اول. منادي از آسمان صدا میزند! اي آسمان! نابود کن. و اي زمین! بگیر. در آن روز
بر روي زمین کسی باقی نمیماند جز مؤمنی که قلبش خالص به ایمان باشد. عرض کردم: مولاي من! بعد از آن چه میشود؟
فرمود: بازگشت، بازگشت، بعد این آیه را تلاوت فرمود: ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموالٍ و بنینٍ و جعلناکم أکثر
نفیراً 1 پس (از چندي) دوباره شما را بر آنان چیره نمودیم و شما را با اموال و پسران یاري دادیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر
کردیم. علی بن مهزیار گوید: چند روزي میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم، و استفاده از انوار و علومش میکردم! تا آنکه
خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم. امام(ع) فرمودند: از قبول
نکردنش ناراحت نشوي، این به علت آن است که تو راه دوري در پیش داري و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود. پس
خداحافظی کردم و به طرف اهواز به راه افتادم، و همیشه به یاد آن حضرت و محبتهاي ایشان هستم و آرزو دارم باز هم آن
حضرت را ببینم. پیامها و برداشتها 1. یکی از برکات زیاد به جا آوردن حج براي کسانی که توانایی دارند، آن است که امکان
تشرف خدمت مولاي انس و جان، حضرت صاحبالزمان(ع) در آن مکان شریف و زمان مقدس بهتر فراهم است. اسحاق بن عمار
به امام صادق(ع) عرض کرد: من هر سال خودم را مهیا براي به جا آوردن حج میکنم، تا این حدّ که خودم یا مردي از اهل خانۀ
پس اگر » : عرض کردم: بلی. فرمودند «؟ بر نیّتت پایدار هستی » : خود را با مال خودم بفرستم تا حج به جا آورد. امام(ع) فرمودند
2. لازم است انسان همیشه با 2.« انجام دادي یقین به کثرت مال داشته باش؛ یا فرمودند: بشارت باد بر تو به کثرت مال و فرزندان
امیدواري به استجابت دعا، اطمینان به گرفتن جواب، با نشاط دعا و درخواست خود را تکرار نماید و از به تأخیر افتادن جواب بنا
به مصلحتهایی خسته و نگران نشود، زیرا پروردگار الحاحملحیّن را در دعا نمودن دوست میدارد. حضرت امام صادق(ع)
فرمودند: همانا خداي عزّوجلّ خوش ندارد که مردم در انجام حاجت به همدیگر اصرار کنند، ولی آن را براي خودش دوست دارد.
3. ازحالات خوبی که انسان میتواند خداي عز و جل دوست دارد که از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست طلب کرده شود. 3
امیدوار به استجابت دعا باشد، حالت سجده است که شخص به خداوند متعالی خیلی نزدیک است. امام رضا(ع) حدیثی فرمودند:
نزدیکترین حالت انسان به خداوند عزّوجلّ، حالتی است که به سجده رفته باشد، و این معنی گفتار خداي تبارك و تعالی است که
4. از اعمال عبادي مؤثر در انقطاع انسان از دنیا، که زمینهساز اتصال به آخرت و خداوند متعال 4.« سجده کن و تقرّب جوي » فرموده
است، اعتکاف میباشد. شخص معتکف در عمل اعتکاف همچون روزه، حج و جهاد، تمرین انقطاع اختیاري و تقرب به کمال
صفحه 48 از 53
اعتکاف یک » : خویش را میچشد. رسول اکرم(ص)، دهۀ آخر ماه مبارك رمضان را در مسجد معتکف میشدند، و میفرمودند
5. مجالست و همنشینی با انسانهاي پاك، خالص، متقی و مؤمن، 5.« دهه در ماه مبارك رمضان معادل دو حج و دو عمره است
تأثیر بسزایی در تقویت ارادة انسان و بیداري فکر جهت تحصیل آن خصوصیات دارد. حضرت رسول اکرم(ص) میفرمایند: از علما
سؤال کنید، با حکما همسخن شوید و با فقرا مجالست کنید. 6. بیداري شب و داشتن ناله و اشک جاري در مناجات با خداوند
متعال، از بهترین حالات براي تقرب به پروردگار و اتصال به اوست. امام صادق(ع) فرمودند: هرگاه بدنت لرزید و چشمت گریان
شد، پس مواظب خودت باش، مواظب خودت باش (غنیمت بشمار و آنچه را میخواهی، از خداي سبحان بگیر) که مقصود تو مورد
قصد و ارادة حقتعالی قرار گرفته است. 6 و امام باقر(ع) میفرماید: هیچ قطرهاي نزد خدا محبوبتر از آن قطره اشکی نیست که در
7. یکی از ویژگیهاي ارتباط یافتگان با حضرت تاریکی شب از ترس خدا بریزد و جز خدا چیز دیگري به آن منظور نباشد. 7
ولیعصر(ع)، خضوع و خشوع فراوان و اشک زیاد است؛ به گونهاي که وقتی آن جوان چشمش به انگشتر امام عسکري(ع) افتاد
مؤمنان واقعی کسانی هستند که هر » آنچنان گریه کرد و به یاد امام(ع) اشک ریخت که به صورت و لباسهایش میریخت. آري
8 در واقع این خضوع و ترس در دل، موجب انقیاد بیشتر در مقابل فرمان الهی و .« گاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان میگردد
در نتیجه دسترسی به تقواي کامل میگردد. قرآن کریم نیز میفرماید: بشارت بده متواضعان و تسلیم شوندگان را، همانان که چون
8. هر عمل نیکی که انسان انجام میدهد، ثوابی در قرآن براي نام خدا برده میشود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) میگردد. 9
او ذکر شده است مگر نماز شب که به خاطر بزرگ بودن جایگاه آن نزد پروردگار، ثوابی براي آن گفته نشده و فرموده است:
پهلوهایشان در دل شب از بسترها دور میشود (به پا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند) و پروردگار خود را با ترس و امید
میخوانند. هیچ کس نمیداند چه پاداشهاي مهمی که مایۀ روشنی چشمهاست براي آنها نهفته شده است. این پاداش کارهایی
دعاي ابوحمزه » است که انجام میدهند. 10 همانگونه که خورشید پشت ابر نمیرود، بلکه این ابر است که جلو او را میگیرد. در
هم در مورد خداوند متعال اینگونه میخوانیم: من معتقدم که تو از مخلوقات خودت در حجاب نیستی و تنها اعمال بندگان « ثمالی
است که ایشان را از تو محجوب نموده است، نه تو. 11 سید ابوالحسن مهدوي ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. سورة
4. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 85 ، ص . 3. همان، ج 7، ص 397 . 2. حرّ عاملی، وسایلالشیعه، ج 8، ص 94 . اسراء( 17 )، آیۀ 6
.7 . 6. کلینی، اصول کافی، ج 4، ص 228 . 162 ؛ و آیه در سورة علق( 96 )، آیۀ 19 میباشد. 5. حرّ عاملی، همان، ج 7، ص 397
9. مجلسی، همان، ج 8، ص 126 ؛ و آیه در سورة سجده( 32 )، آیۀ 17 . 8. سورة حج( 22 )، آیات 34 و 35 . همان، ج 4 ص 234
11 . محدث قمی، مفاتیحالجنان، دعاي ابوحمزه ثمالی. . میباشد. 10 . سورة سجده ( 32 )، آیۀ 16
آیا زنان میتوانند جزء یاران امام عصر(ع) باشند؟
در برخی از روایات به طور مشخص از تعدادي از زنان که هر کدام در مقعطی از تاریخ نقش مهم و تعیین کنندهاي در گسترش و
پسر عموي ،« جزقیل » همسر « صیانه » تحکیم دین حق داشتهاند، به عنوان رجعتکنندگان یاد شده است که از آن جمله میتوان به
فرعون و گنجینهدار وي که در برخی روایات آمده است، مؤمن آل فرعون همین فرد بوده است. آیا در قیام و انقلاب جهانی امام
. مهدي(ع) زنان نقشی دارند و آیا زنان میتوانند جزء یاران امام عصر(ع) باشند در پاسخ این سوال، نکانی را یادآور میشویم: 1
تفاوت نکردن زن و مرد در یاري امام عصر(ع) همۀ روایات، ادعیه و زیارتهایی که در آنها از موضوعهایی چون ویژگیهاي
یاران امام عصر(عج)، چگونگی دستیابی به مقام یاري و نصرت آن امام، تمناي حضور در زمرة یاريکنندگان حضرت،
درخواست زنده شدن دوباره در زمان ظهور و یافتن توفیق درك آن زمان و ... سخن به میان آمده است، بی هیچ تفاوتی مردان و
زنان را در بر میگیرد و هرکس بتواند ویژگیها و خصایصی را که براي یافتن به مقامهاي یاد شده، ضروري است دارا شود،
صفحه 49 از 53
میتواند به این مقامها برسد. به بیان دیگر چنانکه در رسیدن به مراتب عالی کمال انسان جنسیت دخلی ندارد و همۀ انسانها به
شرط داشتن ایمان، انجام عمل صالح و مراقبت بر اوامر الهی میتوانند به این مراتب دست یابند 1، در دست یافتن به مقام یاي و
نصرت امام عصر(ع) نیز جنسیت مطرح نیست و مهم عمل به وظایف و تکالیفی است که منتظران واقعی براي رسیدن به این مقام
باید آنها را انجام دهند. 2 توجه به بخشی از دعاي عهد که همۀ شیعیان، اعم از زن و مرد مأمور به خواندن آن شدهاند، نکته یاد شده
را روشن میسازد: بارخدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیم، عهد و پیمان و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن
دارم با او تجدید میکنم؛ که هرگز از آن عهد و پیمان برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بارخدایا! مرا از یاران و هواداران و مدافعان
آن حضرت و شتابندگان در پی انجام خواستههاي او و اطاعت کنندگان از اوامر و نواهی او و حمایتکنندگان از وجود او و پیشی
2. حضور تعدادي از زنان در یاران خاص امام زمان(ع) گیرندگان به سوي خواستههاي او و شهید شدگان در حضور او قرار ده. 3
دربارة « ام سلمه » بر اساس پارهاي از روایات متعددي از یاران قائم(ع) را زنان تشکیل میدهند. از جمله در بخشی از روایتی که
نشانههاي ظهور از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند، چنین میخوانیم: پس پناهندهاي به حرم [الهی] پناه میآورد و مردم همانند
کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم میبرند سوي او جمع میشوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد
از « جابر بن یزید جعفی » آمده که برخی از آنان زن میباشند که بر هر جبار و جبارزادههاي پیروز میشود. 4 در روایتی دیگر که
امام باقر(ع) نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر که پنجاه نفر از آنها زن هستند، بدون
هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. 5 پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این تعداد زن جزء 313
نفر یاران خاص امام مهدي(ع) هستند یا اینکه خیر، آنها جزء عموم یاران آن حضرت میباشند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت:
میتوان استفاده کرد که این تعداد « معهم » استفاده کرده و نفرموده است « فیهم » با توجه به آنکه امام باقر(ع) در این روایت از تعبیر
زن جزء 313 نفر یاران خاص هستند و اینکه در بیشتر روایات آمده است 313 نفر مرد آن حضرت را یاري میکنند، شاید به این
3. ذکر نام تعدادي از زنان به عنوان رجعتکنندگان در برخی از روایات به طور دلیل باشد که بیشتر این 313 نفر مرد هستند. 6
مشخص از تعدادي از زنان که هر کدام در مقعطی از تاریخ نقش مهم و تعیین کنندهاي در گسترش و تحکیم دین حق داشتهاند، به
پسر عموي فرعون و گنجینهدار وي که در ،« جزقیل » همسر « صیانه » عنوان رجعتکنندگان یاد شده است که از آن جمله میتوان به
همسر هارون الرشید که « زبیده » ،( کنیز پیامبر اکرم(ص « امّ ایمن » . برخی روایات آمده است، مؤمن آل فرعون همین فرد بوده است
یکی از زنان فداکاري که « ام خالد » ؛ مادر عمار یاسر که در راه اسلام به شهادت رسید « سمیه » ؛ به انجام کارهاي نیک معروف بود
زنی که دوران هشت امام معصوم را درك کرد و یک « حبابه والبیه » ؛ به جرم تشیع و حمایت از قیام زید بن علی دستش بریده شد
دختر رشید هجري که پدر او در زمان ابن زیاد به « قنواء » ؛ بار به معجزه امام سجّاد و یک بار به معجزه، امام هشتم دوباره جوان شد
. جرم بیزاري نجستن از امام علی(ع) به شهادت رسید و خود او نیز در راه عقیدهاش پایداري و فداکاري فراوان کرد. 7 پینوشتها: 1
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: هرکس از مرد و زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهاي، حیات
2. براي مطالعه بیشتر در زمینۀ وظایف و تکالیف منتظران ر.ك: شفیعی سروستانی، . سورة نحل( 15 )، آیۀ 97 .« [حقیقی] بخشیم
4. معجم . 3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102 ، ص 111 . ابراهیم، معرفت امام زمان و تکلیف منتظران، ص 127 151
5. مجلسی، . أحادیث الامام المهدي(عج)، ج 1، ص 500 ، ح 340 ، به نقل از: هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج 7، ص 315
6. براي مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: طبسی، محمدجواد، زنان در حکومت امام زمان(عج)؛ طبسی، . همان، ج 52 ، ص 223
. 7. براي مطالعۀ بیشتر در این زمینه ر.ك: طبسی، همان، ص 74 81 . نجمالدین، چشماندازي از حکومت مهدي(ع)، ص 73 74
درباره